حجت الاسلام والمسلمين «سيد حسن نصراللَّه» دبير كل حزباللَّه لبنان نيز در گفت و گوى اختصاصى - زمستان 1375 هجرى شمسى)1997م ) در بيروت - دربارهى نظر حضرت امام خمينى (ره) پيرامون عمليات شهادتطلبانه عليه دشمن متجاوز، اظهار داشت: «پس از اينكه چندين عمليات شهادتطلبانه انجام شد، و با توجه به اينكه حضرت امام قبلا مجوز شرعى براى انجام اين گونه عمليات را داده بودند، فيلمى از قرائت وصيت نامه برخى از شهدا قبل از انجام عمليات، به حضرت امام نشان داده شد كه ايشان با اشاره به شهداى عمليات شهادتطلبانه فرمودند: اينها اهل عرفان حقيقى هستند.»
با وجود اين، برخى از علماى لبنان از جمله «آيت اللَّه سيد محمدحسين فضلاللَّه»، با اين نوع حملات مخالفت كرده و آن را انتحار و خودكشى قلمداد كردند. بايد اذعان داشت كه اين مخالفت تأثيراتى نيز بر روال اين نوع حملات داشت؛ به عنوان مثال در چند مورد، فرد آمادهى انجام عمليات شهادتطلبانه، به دليل اينكه مقلد ايشان بوده، از اقدام به اين كار خوددارى كرده است.نمونه بارز اين تأثيرات منفى، عمليات ناقص عليه مقر فرانسوىها در بيروت 1362/9/30 ه.ش )21 دسامبر 1983م) است كه به دليل اينكه رانندهى اتومبيل حامل مواد منفجره، از نظر شرعى دچار شك گرديد، از پشت فرمان ماشين به بيرون پريد و كاميون در سرازيرى جاده پيش رفت؛ ولى به جاى آنكه به مقر فرانسوىها اصابت كند، به ساختمان محل سكونت مردم عادى برخورد كرد و منفجر شد كه متاسفانه تلفاتى نيز در برداشت.
با همهى اينها، پس از انجام عمليات شهادتطلبانه عليه مقر تفنگداران دريايى آمريكا و چتربازان فرانسوى در بيروت 1362/8/1 ه.ش )23 اكتبر 1983م) با وجود موضعگيرى صريح علامه فضلاللَّه در مخالفت با اين گونه حملات، محافل غربى و فالانژيستهاى لبنان، وى را مشوق مجريان اين دو عمليات دانستند و براى انتقامگيرى از علامهفضلاللَّه، در انفجارى عظيم در نزديكى محل سكونت وى در منطقهى «بِئرالُعَبِد» بيروت، روز جمعه 1363/12/17 ه.ش )8 مارس 1985 م)تعداد زيادى زن و كودك را به قتل رساندند كه علامه فضلاللَّه از آن سوءقصد جان سالم بدر برد. «رابين رايت» در اين باره مىنويسد:
«يك ماه پس از انفجار بمب در بيروت، شيخ فضل اللَّه طىمصاحبهاى به عنوان اولين نفر، شايعات موجود در اين باره را مطرح كرد. او گفت: «اين چه حرفى است كه مىزنند؟ مىگويند كه من عاملين آن انفجارها را تقدير و براى آنها دعا كردهام؟ اين كار يك كار عاقلانه نمىتواند باشد. دين ما خودكشى به اين صورت را ممنوع كرده است.»
بعدها علامه فضلاللَّه نيز به صف موافقان عمليات شهادتطلبانه پيوست؛ هر چند مخالفتهاى اوليهى او تأثيرات منفى خود را گذاشته بود.
برخى از علماى اهل تسنن به خصوص در كشورهاى مصر و عربستان به لحاظ بغض و مخالفت با مذهب شيعه، همواره تحركات مقاومت اسلامى را زير سوال برده و نفى مىكردند. آنان تا جايى در اين مسئله پيش رفتند كه اين عمليات را خودكشى دانسته و حرام اعلام كردند؛ ولى به مرور زمان كه اين رشته حملات، اثر خود را بر مقاومت فلسطين در برابر اشغالگران گذاشت، آنان نيز به تاييد پرداختند و براى آن مجوز شرعى صادر كردند. البته بايد توجه داشت كه تاييد يا عدم حمايت اينان از شهادتطلبان، خللچندانى بر اين راه وارد نياورد و فقط مىتوان گفت تأثيرگذارى اين شيوهى نبرد بر مبارزات مسلمانان اهل سنت فلسطينى را، با تاخير مواجه كرد.
نشريهى «العهد» ارگان حزباللَّه لبنان، در مقالهاى، مسئلهى شرعى عمليات شهادتطلبانه را اين گونه شرح مىدهد:
«عمليات انتحارى حرام است، مگر شهادتطلبانه باشد، آن هم با دلايلو شرايط زير:
1- داشتن مجوز شرعى
2- جلوگيرى از ضربات گستردهى دشمن
3- جلوگيرى از يك خطر بزرگ
4- مصلحت كلى مبارزه و جنبش
5- نبودن راهى جز استفاده از عمليات شهادتطلبانه براى دستيابى به هدف بزرگ.»
نبيه برّى، رهبر سازمان امل، همواره يكى از مخالفين عمليات شهادتطلبانه بود كه البته عقيدهى او از عافيت طلبىاش سرچشمه مىگرفت. رابين رايت دربارهى موضع وى در مورد عمليات شهادتطلبانه مىنويسد:
«نبيه برّى مثل خيلى از يارانش و شايد بيشتر از آنها، هيچگاه رزمنده نبوده است. در طول دو سال اول حضور اسرائيل در لبنان، برى فقط با شك و ترديد آماده بود به منظور دستيابى به يك پايان صلحآميز حضور اسرائيل، معاملهاى انجام دهد. در ابتدا عمليات انتحارى، از نوع عملياتى كه يكى از محافظين شخصىاش (بلال فحص) انجام داده بود، از نظر او قابل اغماض بود؛ ولى بهطور جدى در برنامه ريزى شركت نمىكرد. ولى عمليات اسرائيلىها در1363-64ه.ش )851984 م)، نظر او را عوض كرد. ورود برّى به مرحله اقدامات جدىتر عليه اسرائيل، يك دگرگونى در باور شيعيان سنتى و محافظهكار به وجود آورد. گرچه در نظر تعدادى از رزمندگان، اقدام برّى نوعى «بر موج سوار شدن» بود.»
انواع عمليات
دكتر «سعدابوديه»، عمليات شهادتطلبانه در لبنان را اين گونه تشريح كرده است:
«عمليات شهادتطلبانه در لبنان، به دو بخش زير تقسيم مىشود:
1- عمليات بزرگ عليه اهداف ثابت مثل سفارت آمريكا، مقر تفنگداران دريايى، مقر چتربازان فرانسوى، فرماندهى نظامى اسرائيل در صور، كه بدون هرگونه تبليغات و به صورت محرمانه انجام شدند.
2- عمليات بر ضد اهداف متحرك كه با اولين عقبنشينىهاى اسرائيل از مناطقى كه زمانى تحت اشغال بودند، بروز كرد. اين گونه عمليات كه غالبا عليه نيروهاى مزدور لحدى انجام مىشد، بر دو گونه بود:
الف: عمليات بدون هر گونه تبليغات مثل برج شمالى، شرق صور و اَلمُطَلِّه.
ب: عمليات با تبليغات رسانههاى گروهى مثل عمليات سناء محيدلى،وفاءنورالدين و ابتسام حرب.
هنگامى كه اسرائيل در پى تهاجم به لبنان بر آمد، براى تضعيف قوا و ايجاد جوّ رُعب و وحشت، از روش جديد و خاصى استفاده كرد؛ اين شيوه «ماشينهاى بمب گذارى شده» بود. هنگامى كه اسرائيل وحشيانه به لبنان تجاوز كرد، نيروهاى مقاومت اسلامى، براى ضربه زدن به اسرائيل، از روش ماشينهاى بمب گذارى كه اولين بار توسط صهيونيستها استفاده شد، بهره گرفتند؛ اين در حالى بود كه براى انجام اين عمليات، يك عنصر ارادى و داوطلب در آن بهكار بردند كه وجود يك انسان بود. در اين بخش از مبارزه و اين گونه عمليات، روحانيون نقش مهمى از نظر معنوى ايفا كردند.»
انتخاب فردِ شهادتطلب
اولين مسئله در عمليات شهادتطلبانه، عنصر داوطلب براى اجراى حمله است. حجت الاسلام و المسلمين «سيد حسن نصراللَّه» دبير كلحزباللَّه لبنان، دربارهى چگونگى انتخاب فرد مورد نظر براى عمليات شهادتطلبانه، مىگويد: «هنگامى كه قرار است عملياتى شهادتطلبانه عليه دشمن انجام شود،فرماندهان نظامى مقاومت اسلامى طى مراحل مختلف، از ميان فهرست چندصد نفرهى داوطلبان، پنج نفر را انتخاب كرده و نام آنها را با ذكر اولويتهاى خاص او براى شركت در اين عمليات، اينجا مىآورند. يكى از اولويتهاى مهم براى مجرى عمليات، آشنايى به منطقهى عملياتى مورد نظر است تا در صورت اتفاقات پيشبينى نشده و يا عدم اجراى حمله، بتواند در همان منطقه كه تحت سلطه دشمن است، مشكلات و خطرات پيش آمده را پشت سر بگذارد. شخص داوطلب، در طى دورههاى آموزشى نظامى كه مىبيند، خود بنابر خواستهى شخصى و علاقهى وافر خويش، نامهى در خواست شركت در عمليات شهادتطلبانه را نوشته و به فرماندهان خود تحويل مىدهد. در همان دوره آموزش نظامى، مراحل مختلف آزمايش بر روى او انجام مىشود كه مسائل روحى و ايمانى را كه از مهمترين برجستگىهاى شخص محسوب مىشود،مىسنجند. در طى اين مدت، فرد در چند عمليات مختلف نظامى شركت داده مىشود و در آنجا كاملاً تحت نظارت فرماندهانش است تا از نظر شجاعت،شهامت و اخلاق موردتائيد قرار بگيرد. گاهى براى اينكه هر چه بهتر و بيشتر روحيه شهادتطلبى فردِ مورد نظر محك زده شود، براى او مراسم وداع گرفته و به او گفته شود كه بايد براى انجام عمليات شهادتطلبانه عازم شود. او را بر ماشينى كه وى فكر مىكند مواد منفجره در آن جاسازى شده، سوار كرده و به طرف منطقهى اشغالى مىبرند. در طى مسير، يكى از فرماندهان كه با او همراه است، به او دقيق شده و روحيات او را مىسنجد. نرسيده به منطقه اشغالى، از ادامهى كار خوددارى شده و او را به مقر باز مىگردانند. كسى كه از اين مراحل سر بلند بيرون بيايد، منتظر مىماند تا نامش براى اعزام و انجام عمليات شهادتطلبانه اعلام شود. گاهى نيز براى انتخاب يكى از چندين، استخارهاى با قرآن انجام مىشود.»
سيد حسن نصراللَّه، انجام عمليات دو نفره را رد كرده و مىگويد:
«تا به حال به هيچ وجه عمليات دو نفره انجام ندادهايم؛ چون وقتى مىشود يك نفر عمليات را انجام بدهد، چه نيازى است كه دو نفر به شهادت برسند؛ تازه، ما در اين كار، مشكل شرعى هم داريم كه شخص ديگرى با او برود. البته شخصى همراه فرد شهادتطلب تا نزديكى محل عمليات مىرود واز دور هم ناظر لحظهى انفجار است؛ ولى نرسيده به محل عمليات از او جدا مىشود.»
خارجىها در عمليات شهادتطلبانه
با وجودى كه رژيم صهيونيستى گاهى بر اين موضوع تبليغات مىكند كه: «نيروهاى خارجى و غير لبنانى از ديگر كشورها نيز در كنار رزمندگان مقاومت اسلامى عليه اسرائيل مىجنگند.»، دبير كل حزباللَّه لبنان ضمن رد كامل اين موضوع، دربارهى اينكه: «چرا تاكنون از داوطلبان خارج از لبنان براى عمليات شهادتطلبانه بهره نگرفتهايد؟» مىگويد: «تاكنون افراد زيادى از كشورهاى خارج براى انجام عمليات شهادتطلبانه اعلام آمادگى كردهاند؛ ولى ما به آنها جواب منفى دادهايم. علتش هم اين است كه الان مىبينند باب جهاد و شهادت در برابر دشمن ديرينهى اسلام، باز شده و به اين شوق مىخواهند دست به انجام عمليات بزنند؛ ولى چون معتقديم كه در حال حاضر مقاومت در كشور لبنان عليه اسرائيل، مقاومتى لبنانى است، قصدمان اين است كه فقط از نيروهاى لبنانى و حداكثر فلسطينى،در اين رشته عمليات بهره ببريم. البته داوطلبىِ خارجىها براى اين كار، براى ما خيلى جاى تشكر و خوشحالى دارد؛ ولى ترجيح مىدهيم از تعداد زياد داوطلبان لبنانى خودمان كه سالهاست در انتظار چنين زمانى هستند، استفاده كنيم.»
تأخير در عمليات
فروردين 1375ه.ش (آوريل 1996م) پس از آنكه عمليات شهيدعلى اشمر، ضربهاى بر روحيه سربازان صهيونيست وارد آورد، ارتش اسرائيل با آغاز جنگى كه به «جنگ 16 روزه» معروف شد، در عملياتى بهنام «خوشههاى خشم»، اقدام به بمباران وحشيانهى روستاها و شهرهاى لبنان نمود. فقط در يكى از اين جنايات در روستاى «قانا»، بيش از يكصد زن و كودك در زير گلولههاى توپخانه رژيم صهيونيستى در حالى كه در مقر سازمان ملل پناه گرفته بودند تكه تكه شدند. آن روزها، بيش از هرزمان ديگر انتظار مىرفت كه حزباللَّه لبنان دست به عمليات شهادتطلبانه بزند. دبير كل حزباللَّه، با اعلام فرمان آماده باش به همهى كسانى كه در «فهرست شهادتطلبان» ثبت نام كردهاند، خواست كه هر لحظه منتظر باشند تا بر دشمن متجاوز هجوم برند. آن گونه كه تبليغات مىشد، 300مجاهد شهادتطلب انتظار حمله را مىكشيدند؛ ولى در ادامهى اين درگيرى، حزباللَّه لبنان، از اين رويهى عمليات استفاده نكرد.
حجتالاسلام والمسلمين «سيد حسن نصراللَّه» دربارهى اين موضوع، و اينكه چرا گاهى ميان دو عمليات تاخير زمانى زيادى پيش مىآيد،مىگويد: «در جنگ 16 روزه سال 1375ه.ش )1996م) دشمن از همه لحاظ خود را آمادهى مقابله كرده بود. خطوط مقدم شديداً كنترل مىشد و فقط از راه دور به وسيلهى توپخانه شهرها را مىكوبيد و بمباران مىكرد. در آن درگيرىها،اسرائيل حمله زمينى انجام نداد، به همين لحاظ چون نقل و انتقال جديدى در نيروهايش صورت نمىگرفت، امكان دست يابى به كاروانهاى نظامىاش مشكل بود.
ولى دربارهى اينكه چرا گاهى ميان دو عمليات تاخير و فاصله مىافتد،مسئله اين است كه گاهى موقعيت مناسب فراهم نمىشود، وگرنه ما هر لحظه آمادهى حمله هستيم. مثلاً جايى فقط 3 نفر سرباز عادى دشمن وجود دارد كه كشتن آنها زياد اهميت ندارد؛ ما مىخواهيم به جايى بزنيم كه تعداد زيادى نيرو در آنجا بوده، يا از لحاظ استراتژيك، از اهميت كافى برخوردار باشد.»
احزاب ديگر در عمليات
احزاب و گروههاى سياسى لبنان، بارها به حزباللَّه پيشنهاد دادهاند كه آنان نيز در انجام عمليات شهادتطلبانه سهيم باشند؛ اما همچنان با پاسخ منفى رو به رو شدهاند. علت مخالفت حزباللَّه با اين مسئله، دلايل متعددى دارد. مشكل بزرگ اين احزاب و گروهها اين است كه «نيروى شهادتطلب» ندارند. شايدبه هميندليل باشد كه حزباللَّه حاضر نيست نيروهايش را بانام ديگر گروهها به نبرد بفرستد.
عدم اعتماد به اين گروهها كه در طى جنگهاى داخلى لبنان، چهرهى واقعى خويش را نشان دادهاند، از جملهى اين دلايل است به هيچ وجه نمىشود به موفقيت عملياتى كه اين احزاب انجام مىدهند، اطمينان داشت.
از نظر امنيتى نيز مشكلات زيادى بر سر راه اين پيشنهاد وجود دارد؛ چرا كه حزباللَّه نمىتواند به سادگى راه كارها و شگردهاى عملياتى خود را براى ديگر احزاب افشا كند.
بزرگترين علت مىتواند اين باشد كه اين احزاب در موقعيتهاى زمانى خاص،همچون حمله 16 روزه اسرائيل در فروردين سال 1375ه.ش (آوريل 1996م) عصبانى شده و درخواستِ عمليات عليه اسرائيل نمودهاند؛ ولى بايد توجه داشت كه عمليات شهادتطلبانه عملياتى است بسيار حساس و به هيچ وجه از روى خشم، غضب و يا انتقامگيرى نمىشود به اين كار اقدام كرد؛ بلكه هدفِ غايى، از اين چيزها بسيار برتر است. شهادتطلبان براى انجام عمليات همواره مجوز شرعى اخذ مىكنند، حال اينكه اين احزاب به چنين مسائلى تقيّد داشته باشند، جاى بحث دارد.
زنان در عمليات
دربارهى شركت مستقيم زنان در حملات انفجارى عليه حضور دشمن اشغالگر، اظهارات مختلفى عنوان مىشود. در مقطع تاريخى 1364 ه.ش )1985م) كه گروههاى غير اسلامى از جمله «حزب كمونيست لبنان» و «حزب سورى قومى اجتماعى سورى» براى عقب نماندن از مبارزه،اقدام به سلسله عملياتى انفجارى كردند، نام چندين زن به چشم مىخورد كه «سناء مُحَيدلى»، «وفاء نورالدين»، «اِبِتسام حَرب» و «مريم خيرالدين» از آن جملهاند.
دكتر «سعد ابوديه» دربارهى ظهور زنان در عرصهى عمليات نظامى در لبنان، مىنويسد:
«با عمليات «سناء مُحيدلى» بود كه زنان نيز در صحنهى عمليات ظهور كردند. اين ظهور باعث برانگيخته شدن احساسات مردم نسبت به مقاومت لبنان شد. اين عمليات از نظر احساسى و عاطفى، نقطهى عطفى در تاريخ مقاومت لبنان بود. همچنين در كشورهاى عربى و خارج، قصيدهها و شعرهايى درباره سناء محيدلى گفته شد و خيابانى نيز در دمشق و عمان، به اسم او نامگذارى شد.»
ولى حزباللَّه لبنان، تاكنون به هيچ وجه از وجود زنان در صحنههاى نبرد مستقيم بهخصوص عمليات شهادتطلبانه استفاده نكرده است،كه براى اين امر، دلايل مهم و قابل توجهى نيز داشته است.
حجت الاسلام والمسلمين «سيد حسن نصراللَّه»، در گفتوگوى اختصاصى، دربارهى حضور زنان در عمليات شهادتطلبانه، اينگونه اظهار داشته است: «تاكنون زنان زيادى در همين لبنان، با ارسال نامه و حتى حضورى، درخواست شركت در عمليات استشهادى داشتهاند، كه چون اين مسئله براى ما منع شرعى دارد و مشكلات ديگرى نيز در پى دارد، از پذيرفتن درخواست آنها خوددارى كردهايم. وقتى يك مرد، عمليات استشهادى انجام مىدهد، دشمن در عكسالعمل به حملهاى كه انجام مىشود، همه جوانان و مردان روستاهاى اطراف را بازداشت كرده و تحت فشار، شكنجه و باز جويى قرار مىدهد؛ حال اگر مشخص شود كه مجرى عمليات، يك زن بوده، بالطبع همين مشكلات و مسائل براى زنان آن منطقه پيش خواهد آمد كه براى ما از نظر شرعى و عُرفى قابل قبول نيست.
در اين باره، مشكل امنيتى هم وجود دارد. مردان را مىشود تا مدتى زياد نامشان را مخفى نگه داشت؛ مثلاً به خانوادهى وى گفته مىشود كه او براى تحصيل يا كار، به مسافرت داخلى و يا خارجى رفته است؛ ولى دربارهى زنها نمىشود بگوييم كه به مسافرت رفتهاند.
الحمدلله ما مردان زيادى براى جنگ داريم كه تعدادى از آنها داوطلب عمليات شهادتطلبانه هستند و بر حضورشان در اين عمليات اصرار هم مىورزند، و ما هنوز آنقدر محتاج نشدهايم و رزمندگانمان تمام نشدهاند كه بخواهيم زنان را به نبرد رويارو با صهيونيستهاى پليد بفرستيم.»
تأثير بر مبارزات فلسطين
عمليات شهادتطلبانه در لبنان، گذشته از تأثيرات منفى بر جامعهى اسرائيل، تأثيرات مثبت بسيارى بر مبارزات مردم فلسطين داشته است كه انتفاضهى فلسطين را مىتوان از ثمرات آن دانست.
رابين رايت دربارهى الگوسازى شيعيان لبنان براى مبارزه با اسرائيل،مطالبى دارد كه به عنوان نظرات يك خبرنگار و تحليلگر آمريكايى، بسيار جاىتأمل و توجه دارد؛ او مىگويد: «در طول درگيرىهاى دهها سالهى اعراب و اسرائيل، شيعيان جنوب لبنان اولين اعرابى بودند كه عليه اسرائيل غاصب، واقعاً مبارزه كردند و پيش بردند. يكى از رهبران مقاومت جنوب با افتخار مىگفت: «اسرائيلىها به قدرت و شهرت سرويس جاسوسى خود مىنازيدند. آنها قايقهاى توپدار را از بندر شربورگ، جلوى چشم فرانسوىها دزديدند. آدولف آيشمنَ را ربودند، و به فرودگاه اَنتَبِه، براى نجات جان گروگانهاى يك هواپيماى ربوده شده حمله كردند؛ ولى ما، اين افسانه را كه اسرائيل از نظر قدرت نظامى در جهان در مرتبه چهارم قرار دارد و داراى ارتشى قوى است، درهم شكستيم. ما اين كار را خودمان به تنهايى انجام داديم. بدون اينكه مثل فلسطينىها پاداش مادى بگيريم و يا از ساير اعراب كمك بخواهيم. در كل جهان عرب، هيچكس نتوانسته است مثل ما مبارزه و مقاومت كند.» شيعيان از خود الگويى گذاشتند و در زير پرچم اسلامِ مبارز، يك كار نمونه و عالى ارائه دادند كه مىتوانست سرمشق ديگران قرار گيرد.»
به نوشته «رابينرايت»، اسحاق رابين وزير دفاع اسرائيل،سال1364ه.ش )1985م)، پس از شدت يافتن عمليات شهادتطلبانه در لبنان، با اعترافى سخت و تلخ گفت: «در بيست سال گذشته، هيچگاه يك مبارز فلسطينى خود را تبديل به يك «بمب جاندار» نمىكرد. من معتقدم كه شيعيان براى نوعى تروريسم توانايىها دارند كه ما هنوز آن را نشناختهايم.»
و اين همان از خود گذشتگى و ايستادگى غيرتمندانه تا مرز شهادت بود كه اسرائيل تا پيش از آن، در جنگهايى كه با كشورهاى عربى داشت،به هيچ وجه نمونههايى از آن را مشاهده نكرده بود.
روش اسرائيل براى جنگ در لبنان، اسلوب كهنه و قديمى نبرد با سربازان كشورهاى عربى و يا چريكهاى فلسطينى بود: بمباران شديد هوايى يك منطقه و سپس حمله با تانك و توپخانه. اين شيوه به راحتى مىتوانست هر مقاومت چريكى و پارتيزانى را در هم شكست و راه را براى ارتشى قوى باز كند؛ ولى آنچه اسرائيل را مجبور به پذيرش خفّت شكست در لبنان كرد، تاكتيكى جديدى بود كه فقط در ميان شيعيان مىشد آن را جست. اين روش كمكم به مبارزين فلسطينى داخل مناطق اشغالى نيز سرايت كرد و معضلى بزرگ براى رژيم صهيونيستى به وجود آورد.
جورج بال، دربارهى تأثير حملات شهادتطلبانه عليه نيروهاى اسرائيل در لبنان، و تأثير آن بر مبارزات مردم فلسطين، مىنويسد:
«همزمان با افزايش تلفات اسرائيل در لبنان، موج خشونت در كرانهى غربى و نوار غَزّه نيز چنان بالا گرفت كه حملات تروريستى در اين مناطق تا 110درصد اضافه شد و آمار سالانه تظاهرات خيابانى به 4417 رسيد.»
هيرِش گودمان خبرنگار نظامى نشريهى «اورشَليم پُست» نيز دربارهى تأثيرات عمليات شهادتطلبانه بر فلسطينىها، مىنويسد:
«يكى از بزرگترين درسهاى اين جنگ، اين بود كه اسرائيل را عمليات مبارزين شيعى به زور وادار به عقب نشينى كرد. ترور عليه اسرائيل؛ اين درسى است كه به گروههاى ديگر هم سرايت خواهد كرد و بعداً روى ما هم تأثير خواهد گذاشت. در عمل، يك گروه فلسطينى در سال 1363ه.ش )1984 م)، به اسرائيل اخطار كرده بود كه بمب گذارىهاى انتحارى را در سرزمينهاى اشغالى به راه خواهد انداخت. گرچه آن موقع به نظر مىرسيد كه يك ادعاى تو خالى باشد.
جواب اسرائيل به اين تهديدها اين بود كه «در صورت اجراى آنها، منطقه را بى رحمانه در هم خواهيم كوبيد». اسحاق رابين گفت: ما منتظريم تا ببينيم شيعيان چه اقداماتى خواهند كرد. اگر مسئلهاى پيش بيايد و لازم باشد، آنها را بمباران خواهيم كرد و باز اگر لازم باشد، يك واحد مجهز به موطن آنها خواهيم فرستاد.»
درماندگى اسرائيل
اسرائيل كه با حمله به لبنان، سعى در متلاشى ساختن مقاومت رزمندگان فلسطينى مستقر در آنجا داشت، ناخواسته، با عملكرد وحشيانهى سربازانش و جناياتى كه در شهرها و روستاهاى اين كشور صورت دادند، خود، باعث و بانى مقاومتى اسلامى و مردمى در ميان مردم لبنان شد.
اسرائيل، نه تنها نتوانست مقاومت فلسطينى را به طور كامل از بين ببرد، بلكه در برابر خود، دشمنى به مراتب قوىتر و تواناتر به وجود آورد كه با مقاومت فلسطينى تفاوتهاى عظيم و عمدهاى داشت.
اولين تفاوت مقاومت اسلامى لبنان با رزمندگان فلسطينى، در مذهب بود. لبنانىها با پيروى از آيين شيعى على بن ابىطالبعليه السلام، غيرتمندانه در برابر سربازان يهود جنگيدند؛ تا جايى كه سوار بر اتومبيل مملو از مواد منفجره خود را به ميان ارتش دشمن كوبيدند و شهادتشان آتشى شد بر جان صهيونيسم. تا آن زمان، اسرائيل با چنين پديدهاى روبهرو نبود؛ به همين لحاظ عمليات شهادتطلبانه، وحشت و هراس عجيبى در ميان نيروهايش ايجاد كرد. اين عمليات، در عين حال كه روحيهى مقاومت را در مردم لبنان بالا مىبرد، بر اعصاب و روان سربازان اسرائيل تأثير وحشتناكى داشت. اين تأثير منفى، كمكم به پشت جبهه و داخل خانوادههايى كه پسرانشان در منطقهى لبنان خدمت مىكردند، گسترش پيدا كرد كه به يكى از معضلات بزرگ براى ارتش اسرائيل مبدل شد.
ضربهپذيرى اسرائيل در برابر حملات شهادتطلبانه، او را شديداً دچار بحران و تناقض كرده بود. با هر عمليات، نيروهاى صهيونيست همچون جنايتكاران نازى، روستاها و شهرها را هدف حملات وحشيانهى خود قرار مىدادند؛ ولى هيچگاه اين جنايات باعث نشد تا نيروهاى مقاومت اسلامى از ادامهى عمليات شهادتطلبانه خوددارى كنند.
فروردين 1364ه.ش (مارس 1985 م) «اسحاق رابين» وزير دفاع اسرائيل، پس از حملهاى كه عليه نيروهاى يهودى در لبنان صورت گرفت و چندين كشته و زخمى براى آنان بهبار آورد، گفت: «اگر نيروهاى اسرائيل، رعايت همهى دستورات را مىكردند، اين حادثه به گونهاى كه رخ داد، روى نمىداد. اسرائيل در برابر تروريسم انتحارى كه بهوسيلهى خرابكاران افراطى شيعه صورت مىگيرد، درمانده نيست و تاكنون چند فقره از اين گونه عمليات پيش از اجرا خنثى گرديدهاند.»
اسحاق رابين، با اين حرفها، سعى در ناچيز جلوه دادن حملات شهادتطلبانه داشت؛ در حالى كه با وجود ادعاى او دربارهى خنثىسازى چند فقره عمليات شهادتطلبانه، تاكنون هيچ گونه گزارش مستند يا تصويرى در اين رابطه ارائه نشده است؛ بلكه اين ادعا فقط براى بالا بردن روحيهى نيروهاى شكست خورده اسرائيل در لبنان ابراز شده است.
اسرائيل همواره در تبليغات خود سعى داشت تا داوطلبان عمليات شهادتطلبانه را عدهاى جوان گول خورده معرفى كند. اين نظريهاى بود كه دستگاههاى تبليغاتى غربى نيز بيشتر بر روى آن تاكيد مىكردند. اسرائيل كه در برابر حملات شهادتطلبانه شكست خورده و ذليل شده بود، راديو دولتىاش در برنامهاى پس از عملياتى شهادتطلبانه اعلام كرد:
«در جوار اين حادثه، بلند شدن سر و صداى عوامفريبانهى تبريك و تهنيت گفتن به مرگطلبان اِفراطىِ جنوب لبنان، از بلندگوهاى شناخته شدهىمشوق خرابكارى و كشتار، چيزى را تغيير نمىدهد؛ جز آنكه دروغ پردازانى كه جوانان ساده دل را شستشوى مغزى داده و آنها را با وعدهى بهشتِ موهوم، بهكشتار وا مىدارند، دير يا زود به بن بست خواهند رسيد و مجازات سختى خواهند شد.»
نظرات شما عزیزان: